، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

دیانا کوچولو

شیرین کاری و ثبت خاطره 26/08/93

امروز عصر من و تو پدر جون  با هم بیرون رفتیم  من واسه انجام کار پیاده میشم  تو هم پیش بابا بودی تا من برگردم توی ماشن زندانی میشی ... چطوری ؟... بابا پیاده میشه به اقای رهگذر از صندوق ماشین اب بده ... تو هم طبق معمول شیطونی  میکنه در ماشین رو قفل میکنی تو میمونی و یه بسته ادامس اوربیت توی ماشین که نم نم مشغول به خوردن تک تکشون میشی و بابا امید هم سعی میکنه که به تو یاد بده قفل رو باز کنی یا شیشه ماشین رو بدی پایین خلاصه بابا دست به ابزار میشه  مثل همیشه ...  و مرتب خودش هم میخنده چون وسیله پیدا نمیکنه مدام به تو سر میزنه و تکرار میکنه که تو در را باز کنی و چون ت...
27 آبان 1393

کلمات جدید

پانیذ                    مد پا                        پا  نیذ                      نیذ    اما وقتی پشت سر هم میخای بگی  میگی :  مد اشغال                اشغا لیلا         &n...
10 آبان 1393

کلمات جدید

93/07/03 همراه بابا امید رفتی مرکز بهداشت و واکسن MMR تکرار سوم را زدی جالب اینه که وقتی بهت واکسن میزدن سه بار تکرار کردی آخ آخ آخ و همه رو خندوندی حسابی ولی دو روز حسابی تب داشتی و بیحال افتاده بودی   93/07/06 عزیز                 وقتی بهت میگوییم بگو عزیزم سنا                  به معنی سلام دفش               &nb...
6 مهر 1393

کمک و همکاری

93-05-22 دیشب در حالیکه خواهر جون مشغول جمع کردن سفره بود تو هم شروع به کمک کردی  وقتی بابا گفت قاشق رو ببر بده به مامان انجام دادی و بدون اینکه کسی بگه شیشه تزشی رو اورده بودی و پشت من ایستاده بودی تا من از تو بگیرمش تند تند بر میگشتی به حال تا بازم وسایل سنگین تر رو بیاری و این اولین باری بود که اینکار رو انجام میدادی .
23 مرداد 1393

رشد مروارید ها

مروارید یازدهم و دوازدهم امروز29/04/93 بالاخره این دو تا مروارید هم به سختی از لثه هات نیش زد .اسیاب های پایین )     93/09/27امروز هم برای اولین بار دندانهای  نیش تو رو دیدم باز هم خیلی اذیت شدی تا اونها از لثه های کوچولوت بیان بیرون .   ...
26 تير 1393